سوزی لینفیلد نظریهپرداز اجتماعی و فرهنگی امریکایی است و به نقل از مارک دردن فصل اول این کتاب فصلی جنجالی است که از عکاسی خبری در مقابل عیبجویان نظریِ آن دفاع میکند و دربارهی اهمیت اخلاقیِ دیدن و اندیشیدن به تصاویر خشونتِ سیاسی سخن میگوید. مطلب پیش رو قسمت اول از فصل یکم کتاب است و دو قسمت بعدی در شمارههای آتی تندیس ارائه خواهد شد.
در اواسط دههی هفتاد، پستمدرنها و پساساختارگراها بدگمانی پیشینیان خود را نسبت به عکاسی به عنادی تمامعیار مبدل کردند؛ برای نمونه، الن سکولا در مقالهی تأثیرگذار خود (۱۹۸۱) عکاسی را اینگونه تقبیح کرد: «بدوی، کودکانه، پرخاشگر». درواقع از منظر پستمدرنیستها، خصومت بیامان دربرابر عکاسی مدرنیستی ــیا هر گونه باور بر اصالت، خلاقیت یا سوبژکتیویتهی منحصربهفرد عکاســ نوعی موضع اخلاقی بود، اگرچه من آن را موضوعی آسیبشناختی قلمداد میکنم. همزمان، پستمدرنها، موشکافانه، جذب عکاسی نیز شده بودند، زیرا آنها این رسانه را ــبا قابلیت نامحدودش در تکثیر مکانیکیــ چونان کرمی در سیب مدرنیست میدیدند. داگلاس کریمپ مینویسد: پستمدرنها با حمله به عکاسی امید داشتند تا ادعاهای مدرنیستی، مبنی بر اصالت را تضعیف کنند؛ هدف آنها این بود که «صدق و راستیِ صوریِ عکاسی را علیه خودش بهکار گیرند» و اعلام کنند که آن خودی که یکه و خودمختار فرض شده بود، «چیزی نیست جز مجموعههایی منقطع از بازنماییها، کپیها و [چیزهای] جعلی».